برگرفته از کتاب ارزشمند ، مدیریت راهبردی مساجد ،تألیف؛دکتر مهدی ناظمی- دکتر محمدتقی امینی- حمید شریفی زارچی
اهمیت مدیریت مسجد مسجد به عنوان نهادی فعال و پویا، ارتباطی تنگاتنگ و زنده با دیگر بخشهای جامعه دارد. به طور طبیعی، مسجد در مقابل قوای عمومیحاکم بر جامعه – که از آن با لفظ «حاکمیت» تعبیر میشود- بیتفاوت و خنثی نیست.
موضع مسجد در برابر حکومتهای ناصالح، موضع ستیز و مبارزه است؛ همان گونه که چنین حکومتهایی نیز ستیز با مسجد و مسجدیان را در سرلوحهی برنامه خویش قراردادهاند. امام صادق (ع) این واقعیت را به این گونه بیان فرمودهاند: «ان فی ولایه الوالی الجائر…. هدم المساجد» «ولایت پیشوای ستمگر، موجب ویرانی مساجد است» میزان اهمیت عنصر مدیریت در هر نهادی، با توجه به نقشها و کارکردهای آن نهاد، روشن میشود. نگاهی گذرا به نقشهای گوناگون و مهمی که مسجد باید در عرصههای عبادی، تربیتی، فرهنگی، آموزشی، اجتماعی و سیاسی ایفا کند، اهمیت مدیریت مسجد را روشن میسازد. ازیک سو، خداوند متعال کافران و مشرکان را از دخالت در ادارهی امور مساجد بازداشته: «ماکان للمشرکین أن یعمروا مساجد الله شاهدین علی أنفسهم بالکفر» و از سوی دیگر، مؤمنان را که شرایط خاصی دارند برای ادارهی امور مساجد، شایسته دانسته است: «إنما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر» با این همه، در کشور ما به مسأله مدیریت در مساجد، آن گونه که بایسته است، توجه نشده است.
با قطعنظر از نارساییهای علمی در این زمینه، ابهامهای نظری فراوانی نیز پیرامون مسأله وجود دارد. مدیر مسجد برای دستیابی به مفهومی صحیح از مدیر مسجد، باید اشخاص حقیقی و حقوقی را که گمان میرود از نظر شرعی در ادارهی امور مسجد نقش و جایگاهی دارند، جداگانه بررسی کنیم.
این اشخاص عبارتند از :
۱- همه مردم: به این معنا که مسجد، مدیرخاصی ندارد. همه مردم به طور یکسان موظفند که امور مربوط به مسجد را انجام دهند، و در این زمینه کسی بر دیگری اولویتی ندارد.
۲- هیأت امنای مسجد: جمعی از مؤمنان که داوطلبانه یا با انتخاب مردم همجوار مسجد، اداره امور مسجد را برعهده گرفتهاند.
۳- بانی مسجد: این شخص – یا به تعبیری دیگر واقف مسجد- کسی است که مکانی را به مسجد اختصاص داده است. متولی مسجد نیز در عرف به کسی گفته میشود که از سوی بانی، به سمت مدیر مسجد منصوب میشود. البته ممکن است بانی، خود را متولی مسجد قراردهد. همچنین، بانی، ممکن است همراه با اختصاص قرار دادن مکان، ناظری نیز برای همه امور مسجد یا برخی از امور مربوط به آن قراردهد.
۴- حاکم اسلامی: مجتهدی جامع الشرایط است که ادارهی امور جامعه اسلامی را بر عهده دارد، یا نهاد و دستگاهی که از سوی او عهده دار رسیدگی به امور مسجد میشود. نقش عامه مردم در ادارهی امور مساجد همه مردم در ارتباط با مساجد، تکالیف و وظایفی دارند. برطرف کردن نجاست از مسجد و تطهیر آن، جلوگیری از هتک حرمت مسجد، جلوگیری از ورود کافران و مشرکان به مسجد- در صورتی که ورود آنان به مسجد مستلزم هتک حرمت مسجد باشد- صیانت از اموال و وسایل موجود در مسجد، از جمله تکالیف آنهاست. فقیهان این گونه واجبات را، واجبات کفایی شمردهاند. واجب کفایی، واجبی است که همهی مسلمانان، به انجام دادن آن مأمورند و با انجام شدنش از سوی هر مسلمانی، تکلیف از دیگران ساقط میشود.
ملاحظه آرای فقیهان متقدم و متأخر در این باره، نشان میدهد که هیچ یک از آنان، انجام این گونه وظایف را موقوف بر اذن یا رضایت کسانی همچون: واقف، متولی و حتی حاکم اسلامی نکرده است. این موضوع، به دلیل اصل «عمومیت خطابات» و اصل «اشتراک همگان در تکلیف» است. در هر خطاب شرعی، اصل بر آن است که اختصاص به افراد خاصی ندارد و همگان به انجام دادنش مأمورند. تخصیص خطابهای عام به افراد معین و مشخص، باید به ادلهی لفظی یا عقلی استوار باشد؛ به گونهای که بتواند عام را خاص، و مطلق را مقید کند. خطابهای شرعی که متضمن وظایف عموم مردم در ارتباط با مسجد است، دارای «وصف اطلاق عموم است و متخصص یا مقیدی ندارد، جز مشرکان که مخاطب به خطابهای عامند، با وجود باقی ماندن بر وصف «شرک» حق انجام دادن برخی امور مربوط به مسجد را ندارند.
نکته دیگری که ممکن است در این زمینه مطرح شود، این است که خداوند متعال در آیه ۱۸ سوره توبه ، حق آباد کردن مسجد را منحصراً برای کسانی قرار داده است، که چهار ویژگی داشته باشند. این ویژگیها عبارتند از: ایمان به خدا و روزجزا، به پای داشتن نماز، پرداخت زکات و نترسیدن از غیر خداوند. با توجه به مفاد آیه، میتوان گفت که هر مسلمانی حق دارد به اعمالی اقدام کند، که در واقع نوعی عمارت و آبادانی مسجد به شمار میآید مقصود از حصر در این آیه، این است که هرگاه مسلمانی واجد هر چهار وصف یاد شده نباشد، نمیتواند در عمارت و آبادانی مساجد اقدام کند. حاکم اسلامی و مدیریت مسجد حاکم اسلامی با اتکا به اختیاراتی که دارد، میتواند به طور مستقیم یا با اعطای وکالت و نمایندگی به افراد معینی، در چارچوب موازین شرعی در ادارهی امور مساجد مداخله کند. بنابراین، چنانچه مسجد موقوفاتی دارد و بانی مسجد برای آن متولی تعیین کرده باشد، لازم نیست حاکم یا نماینده او در زمینه ادارهی موقوفات مسجد اقدام کند.
البته، هرگاه عدم اهلیت متولی بر اساس موازین شرعی ثابت شود، حاکم یا نماینده او حق عزل وی را خواهد داشت. حاکم یا نماینده او حق ندارد بدون دلیل، مسلمانان یا گروهی از آنان را از بهرهبرداری مباح و مشروع از مسجد محروم کند؛ زیرا مسجد مکانی مشترک و عمومی است که هرمسلمانی درچارچوب موازین شرع، حق بهرهبرداری مباح از آن را دارد. حاکم نمیتواند بدون جهت مردم را از رفت و آمد به این مکان عمومی یا انتفاع و بهرهوری از آن منع کند. بحث حساسی که در این جا مطرح میشود، مسأله ارتباط «حق دخالت حاکم در مسجد» با «حق آزادی سیاسی مردم» است. برای روشن شدن بحث، فرض کنیم مردمی که نظام اسلامی و حاکم اسلامی را پذیرفتهاند، انتقادهایی نسبت به عملکرد بخشهایی از حاکمیت داشته باشند و از باب امربه معروف و نهی از منکر، بخواهند آن را به طور علنی مطرح کنند؛ طبعاً، در جامعه اسلامی یکی از مراکز مهم سیاسی که پایگاهی برای امر به معروف و نهی از منکر نیز به شمار میآید، مساجد است؛ حال اگر شهروندان نظام اسلامی بخواهند در این راستا از پایگاه مسجد بهرهبرداری کنند، آیا حاکم اسلامی یا نماینده او در امور مساجد میتواند آنان را از تجمع در مسجد، برگزاری مجالس سخنرانی، تدریس، بحث و گفتگو باز دارد و اصلاً آنان را به مسجد راه ندهد؟ پاسخ این است که برگزاری چنین مراسمی در مسجد، جزء حقوق مردم است و حاکم نمیتواند مردم را از یک نوع بهرهبرداری مشروع از مسجد بازدارد؛ به همان دلیل که حاکم در شرایط عادی، نمیتواند مردم را از نماز گزاردن در مساجد منع کند.
ممانعت از استیفای چنین حقوقی، فقط در صورت وجود یک مصلحت برتر که برای حاکم اسلامی احراز شده باشد، جایز است. مسجد در نظام اسلامی، محل تلاقی و مجمع حکومت و مردم است. در نظام اسلامی، مسجد همانگونه که نمیتواند به عنوان یک نهاد مردمی به مثابه پایگاهی علیه حاکمیت صالح عمل نماید، نمیتواند به پایگاهی صد درصد حکومتی که مردم حتی حق نداشته باشند انتقادهای سازنده خود را در آن جا ابراز نمایند، تبدیل شود. از نظرجامعه شناختی، تحلیلهای فراوانی وجود دارد که به ما نشان میدهد، شناسایی چنین جایگاه متعادلی برای مسجد به صواب است. موازین فقهی هم، جز این را به ما نمیگوید. اصل کلی درباره دو حقی که معتبر شناخته شده، آن است که هر دو اجرا شوند. پس، هم مردم مجازند از حق مشروعشان در زمینه بهرهبرداری صحیح از مساجد بهرهمند شوند، و هم حاکمیت حق دارد از تبدیل مسجد به کانونی برای فتنه انگیزی جلوگیری کند. البته، مبحث دخالت نظام اسلامی در مساجد و مسأله آزادی مردم و حق بهره برداری آنان از مسجد، مجال گستردهای میطلبد که امید میرود صاحبان فکر و اندیشه، در این باره اندیشه کنند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.