مروری بر آیات مربوط به مسجد در قرآن كريم-2
به اشتراک بگذار !
آيه سوم: الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ترجمه: آن مؤمناني كه به ناحق از خانههاشان آواره شده (و جرمي نداشتند) جز آنكه ميگفتند: پروردگار ما خداي يكتاست. و اگر خدا (رخصت جنگ ندهد و) دفع شر بعضي از مردم را به بعض ديگر نكند همانا صومعهها و ديرها و كنشتها و مساجدي كه در آن (نماز و) ذكر خدا بسيار ميشود همه خراب و ويران شود. و هر كه خدا را ياري كند البته خدا او را ياري خواهد كرد، كه خدا را منتهاي اقتدار و توانايي است. سوره حج / 40
كلمهي «صَوامِعُ» جمع «صومعه» به معناي دِير و محل عبادت و رياضت راهبان در بيابانها و غارهاست. كلمهي «بِيَعٌ» جمع «بيعه»، محل عبادت مسيحيان است و كلمهي «صَلَواتٌ» جمع «صلاة»، همان كنيسه و محل عبادت يهوديان است. خرابي مسجد يعني: محو اتّحاد و تشكّل، قطع رابطه با امام عادل، فراموشي فقرا، عدم آگاهي از اوضاع و غفلت از خدا و لذا اگر دشمن بتواند، اوّل اين مراكز را قلع و قمع ميكند.
پيام ها
1 -آوارگي از وطن روشنترين نمونه مظلوميّت است. ظُلِمُوا … الَّذِينَ أُخْرِجُوا
2 – علاقه به وطن، حقّ طبيعي انسان واخراج از وطن، سلب اين حقّ و سبب ظلم است. «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ»
3 -در قرآن، تبعيد مفسدينفيالارض حقّ وتبعيد مؤمنان ناحقّ است. «بِغَيْرِ حَقٍّ»
4 – دينداري، سختي و ناگواري دارد. أُخْرِجُوا … إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ
5 – مؤمنان، وسيلهي تحقّق ارادهي الهياند. «دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» (دفاع از خداوند است ولي بدست مؤمنين)
6 – براي حفظ مراكز ديني، گاهي بايد خون داد. دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ …
7 – آنچه مهم است، دفاع از حريم مساجد است، خواه با جنگ باشد و وخواه با قلم و بيان و يا برنامههاي ديگر. دَفْعُ اللَّهِ …
8 – مهمترين برنامهي دشمن، نابودي مراكز ديني بيدار كننده است. «لَهُدِّمَتْ» (معابد، نشانهي حضور دين در جامعه است)
9 – نام عبادتگاه مهم نيست، كفّار و متجاوزين با ياد خدا و راه او به هر شكل و در هر كجا كه باشد مخالفند. «صَوامِعُ- بِيَعٌ- صَلَواتٌ- مَساجِدُ»
10 – ياد خدا هدف اصلي و روح اعمال در مراكز ديني است. «يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ»
11 – مساجدي مورد ستايش قرآن است كه در آنها از خداوند بسيار ياد شود و به حداقل اكتفا نشود. «كَثِيراً» (در هر مكاني كه بيشتر ياد او شود، مقدّستر است)
12 – امداد و نصرت الهي، بعد از حركت و تلاش ماست. «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ» تفسير نور جلد 6 – صفحه 50
آيه چهارم: وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا ترجمه: و مساجد مخصوص (پرستش ذات يكتاي) خداست پس نبايد با خدا احدي غير او را پرستش كنيد. سوره جن/18
امام صادق عليه السلام فرمود: چون يهود و نصاري در مراكز عبادت خود به خدا شرك ميورزيدند، خداوند فرمود: در مساجد اسلامي با خداوند احدي را نخوانيد و خدا لعنت كند كسي كه به مسجد احترام نگذارد. « بحار الانوار، ج 72، ص 355.»
نكاتي چند پيرامون مسجد
1 – اول بناي روي كره زمين مسجد بود. «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً» «1»
2. جايگاه مسجد بايد از قداستي برخوردار باشد. چنانكه مؤمنان گفتند: بر مزار اصحاب كهف مسجدي بنا ميكنيم: «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً» «2»
3. اولين كار پيامبر در مدينه، ساختن مسجد بود. «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَي التَّقْوي مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ» «3»
4. بيش از ده مرتبه نام مسجدالحرام در قرآن آمده است.
5. خداوند، مسجد را خانه خود دانسته و برترين مردم، يعني ابراهيم و اسماعيل، دو پيامبر بزرگ را خادم آن قرار داده است. «طَهِّرا بَيْتِيَ» «4»
6. براي حضور در مسجد، سفارش زينت شده است. «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» «5»
7. اگر ساخت مسجد بر اساس تقوا نباشد، و مسجد، عامل تفرقه گردد، بايد خراب شود.«مَسْجِداً ضِراراً» «6»
8. قداست مسجد تا آنجاست كه هر كسي حق ساخت و تعمير مسجد را ندارد. «ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» «7» و اين امر، مخصوص مؤمنان متقي است. إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ … وَ لَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ «8»
9. مسجد و ساير مراكز عبادت يهود و نصاري (ديرها و صومعهها و معابد) به قدري ارزش دارد كه براي حفظ آنها، بايد خون داد. … لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ «9» 1)آل عمران، 96. 2)كهف، 21. 3) توبه، 108. 4)بقره، 125. 5)اعراف، 31. 6) توبه، 107. 7)توبه، 17. 8)توبه، 18. 9) حج، 41. تفسير نور جلد 10 – صفحه 254